قند عسل های مامان و بابا

جوجو طلایی...

تو این پست میخام از جوجو طلایی و کارهاش بنویسم.از لحظه هایی که هم خوب داره و هم بد. بذار اول از کار های جدیدت بگم:هر روز شیرین تر و دوست داشتنی تر میشی محاله جایی بریم و تو با ادااطفارات و شیرین زبونیات دل کسی رو نبری .همه عاشقتن و دوست دارن .ماشاالله حرف زدنت خیلی خوبه و مفهوم همه چیز رو بدون غلط میفهمونی و خیلی دوست داری کلمات رو صحیح ادا کنی فقط چند تا کلمه رو اشتباه میگی مثلا به گذاشتم میگی: گگاشتم ولی با یه لهجه ای خاص حرف میزنی . از چهارم دی ماه هم از پوشاک گرفتمت و خیلی خیلی راحت و بدون درد سر بود .خدا رو شکر بزنم به تخته حتی یه شب هم جاتو خیس نکردی عزیز دلم. صبح ها که از خواب پا میشی اول میگی صبح بخیر ...بعد هم میگی سلام ..خ...
18 بهمن 1393

پارسا عزیز دل ما...

سلام عزیز دلم .امروز میخام تو این پست فقط درباره ی تو حرف بزنم . خیلی دوست دارم بدونم الان که به کودکیت فکر میکنی به نظرت من مامان خوبی واست بودم یا نه...به نظر خیلی ها من مامان خوبی نیستم ولی بعضی ها قبولم دارن .راستش خودم هم مدتیه تو شک افتادم. از روزی که بدنیا اومدی بجز برای پوشاک گرفتن و کارهای خطر ناکی که میکردی هیچ وقت دعوات نکردم .همیشه ازاد بودی و هر کاری دوست داشتی و هر بازی که دوست داشتی(بجز مورد های خطرناک)انجام میدادی .میخاستم دوران کودکیت تقریبا ازاد باشی و تخلیه شی چون خیلی پر انرزی بودی. ناگفته نماند من این گفته ی پیامبر رو الگوی تربیتی کردم که بچه باید تا هفت سال ازاد باشو و هفت سال بعد یعنی تا 14 سالگی نکته ها ی زند...
5 بهمن 1393
1